سهراب گفتی:چشمها را باید شست..... .شستم ولی !......... گفتی: جور دیگر باید
دید.......دیدم ولی !.............. گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه
چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با
طعنه ای خندید و گفت: " دیوانه باران ندیده !! "
نظرات شما عزیزان:
الهام
ساعت11:23---19 ارديبهشت 1391
سلام دوست عزيز وبلاگ زيبايي داري اميدوارم موفق باشي.ممنون كه بهم سر زدي
hasti
ساعت14:09---18 ارديبهشت 1391
salam khobi
vebe khobi dari tabrik migam
عالیه
ساعت13:26---18 ارديبهشت 1391
سلام مرسی ... این وب گروهیه ... اگه هستی بیا ... من تازه امروز عضو شدم ... جمع جمع دوستانه هست
|